روزی روزگاری…. پادشاهی سه پسر داشت
|
داستان آموزنده : انتخاب ولیعهد پادشاه و نگهداری دانه روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. |
|
روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و … |
|
آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود … روزگاري پادشاه ثروتمند بود که چهار همسر داشت. … روزي از اين روزها شاه بيمار شد و دانست که فاصله زيادي با مرگ ندارد. |
|
نام کتاب: پسر شجاع و پادشاه ستمگر. نویسنده: مهدی … روزی روزگاری در شهری در جنگل پادشاهی ظالم زندگی میکرد. روزی پادشاه ظالم … تمامی مردم شهر هر چه حیوان و پرنده داشتند را به پادشاه دادند به جز یک پسرکه زاغی داشت. پادشاه … و گفت: به شما گفته بودم که سه بار و هر بار صد ضربه شلاق به تو خواهم زد و شروع کرد به زدن پادشاه . پادشاه هم … |
|
پادشاهی سه پسر داشت.دوتاش كور … پسرها رفتند پیش پادشاه؛ تعظیم كردند و گفتند «ای پدر! … اجازه بده چند روزی بریم شكار و حال و هوایی عوض كنیم. |
|
روزی روزگاری…. پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. |
|
روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود با دقت و … او همسرش را از صمیم قلب دوست می داشت ، اما پادشاه به ندرت متوجه این موضوع می شد. … ساختمان های عجیب و غریب 3 (تصویری) … جمله های با حال پسر خاله ( جالب و خواندنی ). |
|
چند روزي كه گذشت پسر خاركن هم كه عاشق دختر پادشاه شده بود به مادرش گفت:«برو پيش پادشاه دخترش را براي من … روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد … از برداشت محصول اونقدر گیرمون می اومد که شکم پدر و مادر و سه تا. |
|
سال نوی همه عاشقان مبارک روزی روزگاری د خترکی فقیر دل به پسر پادشاه شهر بسته بود آنقدر که روز و شب در رویای او بود. دخترک آنقدر سر به عشق پسر پادشاه سپرده. |
|
روزي ،روزگاري پادشاهي به همراه همسرش به خوبي و خوشي زندگي مي كرد. … یک روز كه داشت با اسبش چوگان بازي مي كرد ناگهان چوبش به كوزه پيرزن گدا خورد و كوزه شكست. … پسر پادشاه به قصر رفت و از پدر و مادرش از دختر نارنج پادشاه پرسيد، پادشاه و همسرش … اگر خواب بودند اين باغ سه در پشت سر هم دارد و كنار هر در يك ديو خوابيده است، كه … |
|
روزی روزگاری پادشاهی بود و دختری داشت شش هفت ساله. … ریختند بر سر قوچ علی که پسر، دختر پادشاه را چکار کردی. … پادشاه امر کرد جارچیها در چهار گوشه ی شهر جار زدند که: هر که « افسانه ی محبت» بلد است بیاید برای دختر پادشاه … |
|
روزی روزگاری…. پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. |
|
ﺭﻭﺯی ﺭﻭﺯﮔﺎﺭی ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ. ﻓﯿﻞ ﺑﺰﺭگ، ﻧﻪ، … ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﯿﺮﺗﺮﯾﻦ ﻓﯿﻠﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ … ﺩﺍﺷﺖ! ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺍﮔﺮ. ﺗﺎ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﯿﻞ ﺭﺍ ﺭﺍﻡ ﻧﮑﻨﯽ، ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎی ﭼﻬﻞ ﻓﯿﻞ. |
|
او خواستگارهای زیادی داشت ولی دختر تنها به دو نفرشون علاقه داشت. یکی از انها پسر … روزی روزگاری، پادشاهی با سه پسرش در قصر زندگی میکرد. پسر کوچک پادشاه … |
|
روزي روزگاري، در خانه اي كوچك زن و شوهر پيري با تنها پسرشان زندگي مي كردند. … من دو تا سيب بي نظير به تو مي دهم بايد هر طور مي داني يكي ازآنها را به پادشاه بخوارني … حسن پمادي را كه همراه داشت، به شاخ آنها ماليد و شاخ ها بلا فاصله از بين رفتند و شاه و … |
|
روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله … شاه عباس قصه پادشاه بی غم را که شنید با ناراحتی از او خداحافظی کرد و آمد پیش مرد کور که سر چاه … پادشاهى در يمن زندگى مىکرد که دو پسر و پنج دختر داشت. |
|
پادشاهی نگین انگشتری داشت که می خواست روی ان نقشی بگذارد که در روزهای غم افسرده … روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید که: ای وزیر من زمانی که جوان بودم پدرم همیشه به من … پیرمرد نگاهی به روی پسرش می اندازد و می گوید: من هنوز سر حرف هستم. … اين دو شي شيشه اي را با هم مقايسه کن: وقتي شيشه فقير باشد، ديگران را مي بيند و … |
|
روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان *ولیعهد* خود انتخاب میکرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار *زیرک و شجاع* بودند. |
|
داستان پسر پادشاهی است که با کره اسب سیاه خود از سرزمین پدری فرار می کند و به … روزی بود روزگاری پادشاهی بود که دو تا زن داشت یکی از زن ها بچه دار نمی شد . |
|
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت توسط رضا | نظر بدهيد … يك پيرمرد خاركشي بود كه يك پسر داشت از بسكه دوستش ميداشت نمي گذاشت از خانه بيرون … غیر از خدا هیچکس نبود روزی بود و روزگاری و پادشاهی که یک فرزند داشت به نام پیروز. |
|
روزی و روزگاری شهری بود بزرگ و پادشاهی در این شهر حکومت میکرد و دختر بسیار … از بیابانهای که چاه عمیقی داشت آن پیرمرد و پیدا کرد و مدت سه سال شاگردی آن پیرمد را … پسر نگاه کرد به جعبه جواهراتش و یک مروارید به همان اندازه و به همون شکل داد دست … |
|
زن عفیفه سرمشقی است برای آنهایی که هنوز به این ارزشها علاقمندو پایبندند در روزگاری که تا مشکلی پیش می آید برخی … پادشاهی از بنی اسرائیل دو قاضی داشت و آن دو با مرد صالحی دوست بودند و آن مرد صالح زن … روزی چشمشان به آن زن افتاد و به او علاقمند شدند و او را تکلیف به زنا نمودند و … با کی گفت :با فلان پسر. |
|
روزی بود، روزگاری بود. در زمان های … در روزگار قدیم تاجری بود و این بابا سه پسر داشت. … در زمان های قدیم، زیر این گنبد کبود پادشاهی بود که سه تا پسر داشت. روزی … |
|
روزی روزگاری در کشوری ملکه ی پیری زندگی می کرد که یک دختر داشت. … به او گفت که باید به سرزمین دیگری برود و با پسر پادشاه آن کشور ازدواج کند. ملکه تمام طلا و جواهراتش را به دختر بخشید و دستمال سفیدی را برداشت و دست خودش را برید و سه … |
|
روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می کرد. انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند. با وزیر … |
|
3. داستان کوتاه پندآموز ولیعهد پادشاه را با هم بخوانیم مجموعه : ادبیات،شعر و داستان … روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود … |
|
3 حکایت بسیار جالب از ملانصرالدین تا . … پادشاه قدرتمند و توانايي, روزي براي شكار با درباريان خود به صحرا رفت, در راه كنيزك … در تمام راه خيال مال و زر در سر داشت. |
|
… چنین آوردهاند که روزی روزگاری در زمانهای بسیار قدیم، پادشاهی از پادشاهان ایرانی و از خانوادهی ساسانی در هندوستان و چین فرمانروا بود که دو پسر داشت. |
|
روزی روزگاری در یک روستا درختی بود که هر پنج سال یک بار یکی از سیب هایش با … پادشاهی سه پسرداشت که همگی برسر به قدرت نشستن به جای تخت پادشاهی با هم بحث می … و لی پسر کوچک به جهانگردی روی آورد و هر که را که دانا می دید به پیش آن می رفت و … بطوری که هر چه پول داشت در این راه خرج کرد و مجبور شد به کار کردن روی آورد. |
برچسبها:50داستان اخلاقی - آموزشی-علمی - blogfa, آی قصه قصه قصه, ابوالقاسم کریمی, افسانه محبت - ویکینبشته, پادشاهی سه پسر داشت - تبیان, پسر خارکن - آی قصه قصه قصه - blogfa, حکایت پادشاه و كنيزك ! - بیتوته, داستان آموزنده | انتخاب ولیعهد پادشاه و نگهداری دانه ها - پرشین وی, داستان افسانه ی دختر نارنج پادشاه - حکایه - blogfa, داستان انتخاب ولیعهد پادشاه و نگهداری دانه ها… | همخونه, داستان پادشاه - مطالب گوناگون - blogfa, داستان پادشاهی که 4 همسر داشت - تکناز, داستان پسر پادشاه و دختر فقير - عاشقانه - blogfa, داستان چهار همسر پادشاه - یکی بود یکی نبود, داستان زن عفیفه - خبرآنلاین, داستان هاي شاه عباس - روستای اسدآباد - blogfa, داستانهای کوتاه, داستانهای کوتاه اما آموزنده, دانه-بیشتر از یک نفر, دکتر الهی قمشه ای – Telegram, دنیای عجیب از هزار و یک شب میگوید - همشهری آنلاین, ﺭﻭﺯی ﺭﻭﺯﮔﺎﺭی ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻓﯿﻞ ﺑﺰﺭگ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑ, سیب معجزه گر - رویش طلایی کوچولوها, شعر و قصه کودکانه - Page #17 - آژانس چهارفصل, علی میشه زا و کری سیاه - پرتال کودک و نوجوان, قصه ی دختر غازچران - ترانه های کودکان - blogfa, مهر ۱۳۹۰ - داستان و نامه های نا بخردانه, یار همیشه همراه : فرهنگ و اندیشه - راسخون