جام می – نصیب من چو خرابات کرده است الله – غزل — ۴۸۶
|
جام مي. نصيب من چو خرابات كرده است الله درين ميانه بگو زاهد ا مرا چه گناه. كسي كه در ازلش جام مي نصيب افتاد … |
|
جام می نصیب من چو خرابات کرده است الله درین میانه بگو زاهد ا مرا چه گناه کسی که در ازلش جام می نصیب افتاد چرا به کنند این گناه ازو د رخواه بگو به صوفی سالوس … |
|
جام می نصیب من چو خرابات کرده است الله درین میانه بگو زاهد ا مرا چه گناه کسی که در ازلش جام می نصیب … |
|
… من است چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد خانه … و کرامت برخاست غزل ۲۲ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نهای جان من … الله از اين فتنهها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کيست که من خموشم و او در … تب است من نخواهم کرد ترک لعل يار و جام می زاهدان معذور داريدم که اينم مذهب است اندر … |
|
برای تکرار فال حافظ، نیت کرده و مجدداً بر روی تصویر زیر کلیک کنید … آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است; غزل 32 خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست … به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است; غزل 51 لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است … تا خرقه صوفی به خرابات بریم; غزل 374 بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم … |
|
مراد و مرشد … که غیر نقد و نسیه است و در نصیب شدنش به هر کسی شک و تردید، از اینرو میفرماید:[بر … من اجلی»در رابطه غم با خرابات نوشتهاند:«در خرابات که همان میخانه است به مدد می، غم … کلمه«خام»در این بیت آنچنان که شارح سودی اشاره کرده است به قرینه جام در مصراع … |
|
جام می نصیب من چو خرابات کرده است الله درین میانه بگو زاهد ا مرا چه گناه کسی که در ازلش جام می نصیب … |
|
ﺧﺎرا. آﻳﻴﻨﻪ ﺳﻜﻨﺪر ﺟﺎم ﻣﻲ اﺳﺖ ﺑﻨﮕﺮ. ﺗﺎ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻋﺮﺿﻪ دارد اﺣﻮال ﻣﻠﻚ دارا. ﺧﻮﺑﺎن ﭘﺎرﺳﻲ ﮔﻮ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﺎن ﻋﻤﺮﻧﺪ. ﺳﺎﻗﻲ ﺑﺪه ﺑﺸﺎرت رﻧﺪان ﭘﺎرﺳﺎ را. ﺣﺎﻓﻆ ﺑﻪ ﺧﻮد ﻧﭙﻮﺷﻴﺪ اﻳﻦ ﺧﺮﻗﻪ ﻣﻲ آﻟﻮد. اي ﺷﻴﺦ ﭘﺎﻛﺪاﻣﻦ ﻣﻌﺬور دار ﻣﺎ را. ﻏﺰل. |
|
حافظ مرید جام می است ای صبا برو****وز بنده بندگی برسان شیخ جام را … سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع****دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است … خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد****خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت چون پیاله … دلا منال ز بیداد و جور یار که یار****تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست برو فسانه … |
|
ﻏﺰل ﺷﻤﺎره. 7. ﯽﺻﻮﻓ. ﺑﯿﺎ ﮐﻪ آﯾﻨﻪ ﺻ. ﺎﻓﯿﺴﺖ ﺟﺎم را. ﺑﻨﮕﺮﺗﺎ. ﺻﻔﺎي. ﻣي. ﯽ. ﻟﻌﻞ ﻓﺎم را. راز. درون ﭘﺮده ز رﻧﺪان ﻣﺴﺖ ﭘﺮس. ﮐﺎﯾﻦ … ﺎﺳﺖ. ﻏﺰل ﺷﻤﺎره. 22. ﭼﻮ. ﺑﺸﻨﻮ. ي. ﺳﺨﻦ اﻫﻞ دل ﻣﮕﻮ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺳﺖ. ﺳﺨﻦ. ﺷﻨﺎس ﻧﻪ. يا. ﺟﺎن ﻣﻦ ﺧﻄﺎ اﯾﻦ ﺟﺎﺳﺖ. ﺳﺮم … را ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺮد و اﯾﻦ از آن دادﺳﺖ. ﺑﺮو … ﷲ ﮐﻪ در ﻣﯿﮑﺪه ﺑﺎز اﺳﺖ. زان … ﺧﺮاﺑﺎت رو. ﺑﺮﺗﺎﺑﻢي. ﮐﺰ. اﯾﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﻬﺎن ﻫﯿﭻ رﺳﻢ و. ﻧﯿﺴﺖﯽراﻫ. زﻣﺎﻧﻪ. ﮔﺮ ﺑﺰﻧﺪ آﺗﺸﻢ ﺑﻪ ﺧﺮﻣﻦ ﻋﻤﺮ. ﺑﮕﻮ. |
|
ﻏﺰل ﺷﻤﺎره. 7. ﯽﺻﻮﻓ. ﺑﯿﺎ ﮐﻪ آﯾﻨﻪ ﺻ. ﺎﻓﯿﺴﺖ ﺟﺎم را. ﺑﻨﮕﺮﺗﺎ. ﺻﻔﺎي. ﻣي. ﯽ. ﻟﻌﻞ ﻓﺎم را. راز. درون ﭘﺮده ز رﻧﺪان ﻣﺴﺖ ﭘﺮس. ﮐﺎﯾﻦ … ﺎﺳﺖ. ﻏﺰل ﺷﻤﺎره. 22. ﭼﻮ. ﺑﺸﻨﻮ. ي. ﺳﺨﻦ اﻫﻞ دل ﻣﮕﻮ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﺳﺖ. ﺳﺨﻦ. ﺷﻨﺎس ﻧﻪ. يا. ﺟﺎن ﻣﻦ ﺧﻄﺎ اﯾﻦ ﺟﺎﺳﺖ. ﺳﺮم … را ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺮد و اﯾﻦ از آن دادﺳﺖ. ﺑﺮو … ﷲ ﮐﻪ در ﻣﯿﮑﺪه ﺑﺎز اﺳﺖ. زان … ﺧﺮاﺑﺎت رو. ﺑﺮﺗﺎﺑﻢي. ﮐﺰ. اﯾﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﻬﺎن ﻫﯿﭻ رﺳﻢ و. ﻧﯿﺴﺖﯽراﻫ. زﻣﺎﻧﻪ. ﮔﺮ ﺑﺰﻧﺪ آﺗﺸﻢ ﺑﻪ ﺧﺮﻣﻦ ﻋﻤﺮ. ﺑﮕﻮ. |
|
گفت مي خواهي مگر تا جوي خون راند ز من او به خونم … من چو گويم که قدح نوش و لب ساقي بوس بشنو از من … به جان پير خرابات و حق صحبت او … مدام خرقه حافظ به باده در گرو است … خرقه زهد و جام مي گر چه نه درخور همند … به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو … که حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله … بکوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش |
|
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش که بنده را … چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را … ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است … به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی چو … سقاک الله من کأس دهاقِ … آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی 486 بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی … ساقی بیار آبی از چشمه خرابات |
|
۱۳ دل مى رود ز … سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت ماجرا کم … سرم به دنیى و عقبى فرو نمى آید تبارک اللّه از این فتنه ها که در سرماست … من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام مى زاهدان معذور داریدم که اینم مذهبست … تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوى خرابات مقام است |
|
هفت خانه چشم – شممت روح وداد و شمت برق وصال – غزل ۳۰۳ – ۳۵۹ … جام می – نصیب من چو خرابات کرده است الله – غزل — ۴۸۶ · گرزنده دلی – ساقی اگرت هواست با می – غزل — … |
|
ﻏﺰل ﮔﻔﺘﻲ و در ﺳﻔﺘﻲ ﺑﻴﺎ و ﺧﻮش ﺑﺨﻮان ﺣﺎﻓﻆ. ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﻈﻢ ﺗﻮ اﻓﺸﺎﻧﺪ ﻓﻠﻚ … ﺣﺎﻓﻆ ﻣﺮﻳﺪ ﺟﺎم ﻣﻲ اﺳﺖ اي ﺻﺒﺎ ﺑﺮو. وز ﺑﻨﺪه ﺑﻨﺪﮔﻲ … در ﺧﺮاﺑﺎت ﻃﺮﻳﻘﺖ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﻨﺰل ﺷﻮﻳﻢ. ﻛﺎﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ رﻓﺘﻪﺳﺖ … آﺗﺶ اﺷﻜﻢ دل ﺷﻤﻊ. دوش ﺑﺮ ﻣﻦ ز ﺳﺮ ﻣﻬﺮ ﭼﻮ ﭘﺮواﻧﻪ ﺑﺴﻮﺧﺖ … ﺗﻮ را ﻧﺼﻴﺐ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺮد و اﻳﻦ از آن دادﺳﺖ … ﻛﺎﻧﺪر اﻳﻦ ﻃﻐﺮا ﻧﺸﺎن ﺣﺴﺒﻪ ﷲ ﻧﻴﺴﺖ … ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﻨﺰل ﻛﻪ رو آرد ﺧﺪا را. ﻧﮕﻪ دارش ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﻻﻳﺰاﻟﻲ 486 … |
برچسبها:تأملی در حافظ نامه - پرتال جامع علوم انسانی, جام می – نصیب من چو خرابات کرده است الله – غزل — ۴۸۶ - فال ..., دستهبندی دیوان حافظ - خدا را می زنم فریاد خدارا, ديوان حافظ, دیوان حافظ- نسخه ی کامل - Scribd, غزل ۱ الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی, غزلیات حافظ - پرسمان, غزلیات حافظ - قائمیه, غزلیات حافظ از ۴۰۱ تا ۴۹۵ - خوش منظر - blogfa, مدخل برگزیده : حافظ ـ. مکتب حافظ مکتب رندی قسمت دوم/ ..., نتیجه فال حافظ شما - نسرین پلاست, نصيب من چو خرابات كرده است الله - غزل - فال حافظ از دیوان ..., هفت خانه چشم – شممت روح وداد و شمت برق وصال – غزل ۳۰۳ – ۳۵۹