ای دریغا به برم میشکند…
|
از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند دست ها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می پایم که به در کس … |
|
مي تراود مهتاب مي درخشد شب تاب نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك غم اين خفته ي چند خواب در چشم ترم مي شكند نگران با من استاده … اي دريغا به برم مي شكند. |
|
میتراود مهتاب میدرخشد شبتاب نيست يکدم شکند خواب به چشم ِ کس و ، ليک غم ِ اين خفتهی ِ چند خواب در چشم ِ ترم میشکند . نگران با من استاده سحر … نازکآرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دريغا ! به برم میشکند. |
|
ای دریغا! به برم می شکند. دست ها می سایم تا دری بگشایم. بر عبث می پایم که به در کس آید. در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند. می تراود مهتاب می درخشد شب … |
|
از ره این سفرم میشکند. نازکآرای تن ساق گلی. که به جانش کشتم. و به جان دادمش آب. ای دریغا به برم میشکند. دستها میسایم. تا دری بگشایم. به عبث … |
|
از ره این سفرم می شکند. نازک آرای تن ساق گلی، که به جانش کِشتم، و به جان دادمش آب، ای دریغا ! به برم می شکند. دست ها می سایم، تا دری بگشایم. بر عبث می پایم، |
|
از ره اين سفرم مي شكند نازك آراي تن ساق گلي كه به جانش كشتم و به جان دادمش آب اي دريغا به برم مي شكند دستهاي سايم تا دري بگشايم بر عبث مي پايم كه به در كس آيد |
|
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک گلهمندی شاعر از خواب آلودگی مردمان دیار خویش است. غم این خفتهی چند … و به جان دادمش آب. ای دریغا به برم میشکند … |
|
از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند. پیشنهاد شنیدنی: Tears of an angel روز، … |
|
نازکآرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دريغا ! به برم میشکند دستها میسايم تا دری بگشايم ، بر عبث میپايم که بهدر کس آيد … |
|
و به جان دادم اش آب. ای دریغا! به برم می شکند. دست ها می سایم تا دری بگشایم. بر عبث می پایم که به در کس آید. در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند. می تراود مهتاب |
|
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک گلهمندی شاعر از خواب آلودگی مردمان دیار خویش است. غم این خفتهی چند … و به جان دادمش آب. ای دریغا به برم میشکند … |
|
از ره اين سفرم مي شكند. نازك آراي تن ساق گلي. كه به جانش كشتم. و به جان دادمش آب. ای دريغا به برم مي شكند. دستها مي سايم. تا دري بگشايم. بر عبث مي پايم. كه به در كس … |
|
در جگر لیکن خاری، از ره این سفرم می شکند. نازک آرای تن ساق گلی، که به جانش کشتم، و به جان دادمش آب؛ ای دریغا به برم می شکند. دست ها می سایم ؛ تا … |
|
اي دريغا به برم مي شكند دست ها مي سايم تا دري بگشايم بر عبث مي پايم كه به در كس آيد در و ديوار به هم ريخته شان بر سرم مي شكند مي تراود مهتاب |
|
مي تراود مهتاب مي درخشد شب تاب نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك غم اين خفته ي چند خواب در چشم ترم مي شكند. … اي دريغا به برم مي شكند |
|
از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند دست ها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می … |
|
و به جان دادمش آب. ای دريغا به برم می شکند. دستها می سايم. تا دری بگشايم. بر عبث می پايم. که به در کس آيد. در و ديئار به هم ريخته شان. بر سرم می شکند. می تراود مهتاب. |
|
از ره اين سفرم مي شکند نازک اراي تن ساق گلي که به جانش گشتم و به جان دادمش اب اي دريغا به برم مي شکند دست ها مي سايم تا دري بگشايم بر عبث مي … |
|
از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانم کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا! به برم می شکند دستها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می پایم که به در کس … |
|
كز مبارك دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلكه خبر در جگر ليكن خاري از ره اين سفرم مي شكند نازك آراي تن ساق گلي كه به جانش كشتم و به جان دادمش آب اي دريغا به برم مي … |
|
نازکْ آرای تنِ ساق گلی که به جانَش کِشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به بَرَم می شکند… دست ها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می پایم.. که به #در ، کس آید در و دیوار به هم … |
|
اي دريغا به برم مي شكند. دست ها مي سايم. تا دري بگشايم. بر عبث مي پايم. كه به در كس آيد. در و ديوار به هم ريخته شان. بر سرم مي شكند. مي تراود مهتاب. مي درخشد شب تاب. |
|
نازک آرای تن ساقه گلی، که به جانش کشتم، و به جان دادمش آب، ای دریغا به برم می شکند… دست ها می سایم، تا دری بگشایم، بر عبث می پایم، که به در کس آید، در و دیوار به … |
|
از ره این سفرم می شکند. نازک آرای تن ساقه گلی. که به جانش کشتن. وبه جان دادمش آب. ای دریغا به برم می شکند. دستها می سایم. تا دری بگشایم. بر عبث می پایم. که به در … |
|
نازک آرای تن ساقه گلی، که به جانش کشتم، و به جان دادمش آب، ای دریغا به برم می شکند… دست ها می سایم، تا دری بگشایم، بر عبث می پایم، که به در کس … |
|
ای دریغا ! به برم می شکند. دست ها می سایم، تا دری بگشایم. بر عبث می پایم، که به درکس آید، در و دیوار بهم ریخته شان برسرم می شکند. می تراود مهتاب می درخشد شبتاب … |
|
ای دریغا به برم می شکند. دست ها می سایم تا دری بگشایم. بر عبث می پایم که به در کس آید. در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند… ۱۳ فروردین ۱۳۹۳. خواندم دوست … |
برچسبها:#می_تراود_مهتاب Instagram posts (photos and videos) - ..., Ali-M: نازک آرای تن ساق گلی که به جان اش کشتم و به جان ... - ..., Nima . Shamlou - Mahtab ... نیما - می تراود مهتاب - با صدای ..., Quote by Nima Yushij: “می تراود مهتاب می تراود ... - Goodreads, اسفند ۱۳۹۱ - شرح متون و ابیات ادبیّات پیش دانشگاهی, درس بیست و سوم میتراود مهتاب, سه شنبه ها با شعر: غم این خفتهی چند خواب در چشم ترم میشکند ..., شعر مهتاب نیما یوشیج با صدای احمد شاملو ؛ خواب در چشم ترم ..., شعری زیبا از نیما یوشیج (می تراود مهتاب) - آسمانت آبی - blogfa, غم *این خفته چند* آتش به جان وجدان های بیدار می زند. - Facebook, مي تراود مهتاب - رنگ باران - blogfa, مي تراود مهتاب - شورش شعر نو - blogfa, مي تراود مهتاب (نيما يوشيج) - شعر نوین - blogfa, می تراود مهتاب, می تراود مهتاب - انجمن ادبی اقاقیا - blogfa, می تراود مهتاب - تــبلـور هنــر و ادب - blogfa, می تراود مهتاب - من غزلم - blogfa, می تراود مهتاب - ویکینبشته, می تراود مهتاب | اکولالیا | آرشیو شعر جهان, می تراود مهتاب(نیما) - مثــــــل دریا, میتراود مهتاب ؛ شهرام ناظری - تابناک | TABNAK, نازک آرای تن ساقه گلی که به جانش کشتم و به جان ... - Pinterest, نقد شعر مهتاب از نيما يوشيج - ادبیات بهشهر - blogfa, نیما یوشیج - رد پای احساس, نیما یوشیج : مجموعه اشعار : مهتاب - گوهر, نیما یوشیج مي تراود مهتاب - هنر وسعت